دوست_داشتن ؛ در واقع همان ملین است ،
ملین اعضا و جوارح و تک تک استخوان هایت ،
که شبی با انگشتان مشت کرده و عضله های منقبض و ابروهایی گره کرده به ناگه دچارش میشوی ، و صبحِ بعدش که از خواب بیدار میشوی ، حس میکنی تمام بدنت را در روغن زیتون خوابانده اند ، نرم ِ نرم ..
آنقدر نرم که حتی نمیتوانی لب هایت را کنترل کنی و گوشه یشان مدام با لبخندی کج است و وارفته ،
حسم این است که دوست داشتن ، از یک تنِ بادی بیلدینگ رفته و سیکس پکیسمی ، یک هو یک ژیمناستورِ منعطف میسازد .از همان ها که قادرند همچون همان روغن زیتون ، از سخت ترین معابر هم بواسطه ی همان انعطافشان ، عبورکنند و خراشی برندارند .
#مچاله_میکند_مرا_چو_موم_لای_پنجه اَش
- ۰ نظر
- ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۶