خواب گردی

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

2


مثلِ آن تک گلدانِ همیشه حال ندارو مریضِ میان گلدان های شادابِ دیگرِ پاسیون که من همه اش

غصه اش را میخوردم و کم و بیش اکنون هم بله ؛ باید بیخیالش شوم میانِ این همه حالِ خوبِ بقیه و

آنها را دریابم ؛ از بودنشان ؛ از خوب بودنشان ؛ از آرامُ معمول بودنشان لذت ببرم ، یا لاقل مشغولِ حالِ

مساعدُ رو براهشان باشم ،

زوم کرده ام روی او که هی غصه اَش را بخورم و هی تهوع بگیرد حالم و هی او هم ، بیشتر به هم بریزد

که چه ؟!

 

  • فـرشـده ..

دريافت کد :: صداياب