32
يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ
" چه زود به تهِ آدمها میرسی ! "
گمم میان تعبیرِ این چند کلمه عبارت ، میانِ تمام قضاوت های پنج روزه اَم از بودن و داشتنِ آدمهای دور و برم ،
میانِ بستنِ کامل ورقِ انسانهایی که چند صباحی را با من بوده اند ، زندگی کرده اَند ، و من جوری کتابِ بودنشان را بعدِ آن چند روز به هم کوبیده ام ؛ که گویی از بیخ و بن برایم وجود نداشته اَند.
میلِ به تمام کردن دارم ، میل به هرسِ اضافاتِ محتمل الوجود ، میل به صدورِ حکمِ " تو ؛ قطعی نیستی و حذف باید گردی " .
+ من حتی لباس هایم را هم نمیگذارم خیس بخورند ، تا بشویمشان .
- ۹۴/۰۸/۰۳