13
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ
تو میگویی امر به معروف ؛ من اما فرشید را میگویم که اعلامیه اَش را دادند دستِ فهمیمۀ مات زده و
خبرش را ؛ که در اتوبان چند پسر مزاحمِ دخترکانی میشوند و میرود برای دفاع از آنها و به آن چند پسرِ تا
خرخره مشروب زده بگوید که تمامش کنید و عوضش دخترکان جلویش را میگیرند که به تو چه اَصن ؛ بزار خوش
باشیم و تهش چاقو میخورد از آن خمارینه مست و در جا تمام . تو میگویی نهی از منکر و من امیر را میگویم
که خسته از کلاس میرسد به سوییتش و میبیند بله ؛ همخونه ای هایش دختر آورده اند و تا می آید داد و هوار
کند و دخترک را بیرون بندازد ضربه ای به سرش میزنند و تمام ..
تو میگویی تذکر ؛ و من میگویم .. کجایی زنده به گوری ؛ که یادت بخیر ..
- ۹۳/۰۸/۱۷