خواب گردی

4

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۵۰ ب.ظ

همیشه میگوید بدم می آید از بوی سیگار ؛ از بوی نیکوتین ، از مزه اَش ؛ از همه اسباب آلاتِ اَلواتی گری ،

و من هیچ وخت پیِ این ابرازِ انزجار هایش را نگرفته اَم که واقعن بدش می آید یا نه ، ینی برایم مهم

نیستُ نبوده که از چه خوشش می آید یا بدش ؛

کنارم نشسته ، گوشیَ ش دستم است ؛ کنارِ آن کیلیپِ طنزی که مضحک اَست و هی پلیَ ش میکنم ؛

عکس های بیرون دادنِ دودِ قلیانش اَست ؛ سر کشیدنِ دسته جمعیِ بطری های مشروب و قهقهه زدنش

با رفیق هایش ،

رگه های تعجبی نه چندان مهم ، میانِ لبخندم ، فشار می آورد ؛ که چرا این همه دوروغُ تأکید ؛ چرا اینهمه

ادعا برای یک هیچکاره در زندگیش ؛ من که وسواسی برای دانستنشان نداشتم ، من که بی تفاوتِ

محضم برای هرچه به او مربوط اَست ..

شاید ، شاید همان قدر که دلایله سفت و محکمِ دوست داشتن یا تنفرم از آدمها این مدت اشتباه

بوده ؛ باورِ تمامه مسائلی که برایم مهم نبوده و ازشان بدونِ دلیل و بخاطره بی اهمیتی گذشته ام هم ،

اشتباه بوده .

 

  • ۹۳/۰۶/۲۳
  • فـرشـده ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دريافت کد :: صداياب